دفتر کار روانشناسی زهرا صمدیه

توضیح مختصر: من تجربه هایم را می نویسم تا زمانی که فارغ التحصیل شوم واجازه کار داشته باشم

دفتر کار روانشناسی زهرا صمدیه

توضیح مختصر: من تجربه هایم را می نویسم تا زمانی که فارغ التحصیل شوم واجازه کار داشته باشم

۵ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

*ترفند آزمایشی ای که گودوین واتسون بکار بست به الگوی مفهومی امروز نزدیک تر است.در یک گرد همایی میان فرقه ای،که چند صد پسر نوجوان در آن شرکت داشتند،هفت جلسه ی عبادی که به دقت تنظیم شده بود برگزار شد.یک جلسه مثلا از متون نمایشی ای تشکیل شده بود که بر وسعت و پیچیدهگی عالم تاکید می کرد؛دیگری شامل موسیقی عمیقا تاثیر گذار بود؛سومی سلسله متونی را عرضه می کرد که اصول یا آرمان های مذهبی رایج را در تقابل با آمارها یا مورد پژوهی هایی قرار می داد که بیانگر واقعیت های تلخ بودند.در پایان هر جلسه،از پسر ها خواسته میشد که میزان عبادی بودن جلسه را روی مقیاس هفت درجه ای مشخص کنند.پس از آخرین جلسه،از آنان خواسته شد هر هفت جلسه را به ترتیب اولویت رتبه بندی کنند.نظر افرادهم پس از هرجلسه پرسیده می شد.واتسون گزارش میدهد که جلسه ی موسیقی بالاترین نمره ها،و آنکه بر طلب معنا در جهانی پهناور تاکید داشت پایین ترین نمره هارا بدست آورد.در کل،جلساتی که بیشتر بر احساس تاکید میکردندتا محتوای عقلانی در مرتبه ی بالاتری قرار گرفتند.اختلاف در سن،تعلقات فرقه ای،بزرگی و کوچکی شهر زادگاه،و تجربه ی کاری در درجه بندی های بسیار بی تاثیر بود.(ص254)

*تاثیر گذاری شکل های خاصی از عبادت نیز موضوع یک سلسله آزمایش هایی بودکه روت هیل برای پایان نامه ی دکترا اش در مدرسه ی الهیات دانشگاه شیکاگو انجام داد.هیل می خواست تاثیرات مجموعه ای شش نمایشنامه را بر نگرش نسبت به دیگر نژاد ها و گروه های قومی و نیز بزهکاران بسنجد.هر نمایش نامه در یک مراسم عبادی که شامل آواز،خواندن متون و دعای مناسب بود اجرا می شد.سه نمایشنامه ی نخست در مراسم عبادی شامگاهی که به طور منظم طراحی شده بودعرضه شد و این موضوعات را در بر میگرفت:دشواری های روابط چینی-آمریکایی؛ویژگی ها و تلاش های انسانی مثبت،و پارسایی ساده ی دهقانان روسی؛و مسائلی که گروهی از مهاجران یهودی لهستان برای درخواست ورود به آمریکا پیش رو داشتند.سه نمایشنامه بعدی برای گروهی ار جوانان اجرا شد که درست پیش از مراسم شامگاهی یکشنبه حضور می یافتند؛در این نمایشنامه ها سه موضوع مطرح می شد:امکان به توبه واداشتن بزهکاران با مهربانی نه از راه اجرای عدالت؛بدی های مجازات اعدام وامید الغای آن؛وجود نیکی در کنار بدی،در زندگی بزهکاران معروف.

آزمودنی های این بررسی عبارت بودند از 79تن از عوامل اجرا و تولید،186تن از حضار،و101تن دیگر از جماعت همان کلیسا یا کلیساهای نزدیک که به عنوان گروه های گواه آزاد و هم ارز در نظر گرفته می شدند.بازیگران و حضار پرسشنامه های نگرشی مناسب را پیش و پس از شرکت در این جلسات نمایشی عبادی تکمیل میکردند؛با برخی از آنها مصاحبه هم صورت میگرفت.افراد گروه های گواه پس از یک فاصله ی زمانی هم ارز،پرسشنامه هارا برای بار دوم هم تکمیل می کردند.

هیل گزارش می دهد که بازیگران و حضاری که در نخستین مجموعه ی نمایش ها شرکت داشتند در مقایسه با گروه های گواه،به طور میانگین،کاهش بیشتری را در میزان تعصب نژادی نشان دادند.لیکن در قبال نمایش های مربوط به بزهکاری،فقط بازیگران تغییرات مثبتی در نگرش خود نشان دادند،و در مورد آنان هم تغییر فقط در یکی از دو اندازگیری نگرش پدید آمد.جالب اینکه در کل پژوهش،بزرگترین تغییر درنگرش را کسانی نشان دادند که فعالانه در تولید نمایش دخالت داشتند-بیش از همه خود بازیگران-سن و سال هم عامل قابل توجهی بود:بازیگران مسن تر،در مقایسه با بازیگران جوان تر دبیرستانی،تغییرات بیشتری را در نگرش خود نشان دادند.هیل همچنین دلیل می آورد که این شش نمایشنامه به لحاظ تاثیر گذاری متفاوت بودند،و آنها که کمتر تعلیمی و جدلی بودند تاثیر بیشتری داشتند.داده های مصاحبه ای نشان می داد که تاثیر نمایش ها در تغییر نگرش کم و بیش متناسب با پاسخ عاطفی ای بود که بر می انگیختند.(ص254-255)

منبع:روانشناسی دین دیوید وولف/مترجم:دکتر محمد دهقانی/انتشارات رشد1386.

تحلیل و نتیجه گیری:انسان تحت تاثیر یک موضوع خاص در اطراف از لحاظ عاطفی یا احساس بشدت تحت تاثیر قرار میگیرداگر چه ممکن است موقت باشداما احساس انسان به صورت ناخودآگاه سریع تر نسبت به عقل فعال می شود.احساس مانند اعمال غیر ارادی در دستگاه عصبی انسان است که به صورت بازتابی و سریع پاسخ میدهددر صورتیکه فکر کردن و استفاده از عقل اختیاری و ارادی است که به زمان بیشتری نیاز دارد.

 دین و وراثت:رابطه مستقیم یا غیر مستقیم؟

وراثت گرایان رفتاری،با استفاده از نمونه های غالبا پرتعداددوقلوها(مثلا از3000تا بیش از 14000جفت دوقلو)نشان داده اند پیوند جویی مذهبی(چنان که انتظار می رود)پدیده ای فرهنگی است،اما عوامل ژنتیک در حد کمی بر تعبد و محافظه کاری مذهبی تاثیر دارند.

برحسب ظاهر،این امر می تواند حاوی این نکته باشد که ارتباطی مستقیم میان دین ورزی و توارث وجود دارد-به عبارت دیگر دین در ژن هاست.لیکن،چون آمارهایی که احتمالا محیطی و وراثتی را تفکیک میکنند اساسا همبستگیانه هستند،لازم است که میان همبستگی و علیت تمایز دقیقی قائل شویم.علیت همبستگی بدست می دهد،اما عکس قضیه صادق نیست.اگر الف علت ب باشد،ضریب همبستگی معنی دار پدید می آورند،اما اگر دو متغیر فقط همبستگی داشته باشند،صرفا با هم تغییر میکنند بی آنکه یکی علت تغییر در دیگری باشد.

این اندیشه های ثانوی و تامل برانگیز ،به همراه مشاهداتی که حاکی از ارتباط (یا دست کم همبستگی)میان دین و وراثت است،نشان میدهد که این رابطه نباید ساده باشد.یک احتمال رابطه ی غیر مستقیم میان دین و وراثت است،که درآن شماری از عوامل "واسطه ی"میان وراثت و ایمانند.به بیان دقیق تر ،عوامل ارثی به احتمال قوی در قالب عوامل شناختی،انگیزشی،و اجتماعی،که در تجلیات دینی شخصی دیده می شوند،بروز و ظهور می یابند.(ص78-79)

این مطلب از این جهت برای من جالب بودچون همیشه تصور میکردم که دین یک خصلت اکتسابی است برای انسان چون انسان به طور معمول در هر فرهنگ و با هر دینی که بدنیا بیاید آن را قبول میکندو مورد احترامش قرار می دهداما از این جهت که می گوید دین یک ویژگی است که به وراثت نیز مربوط می شود و اینکه احتمالا یک رابطه ی غیر مستقیم بین دین و وراثت وجود دارد.

 صرع:بیماری مقدس

هرچند پزشک یونان باستان بقراط نوشته است که صرع از نظر او"به هیچ روی آسمانی تر و مقدس تر از سایر بیماری ها نیست"،پیوند این مرض با دین در عصر او مطرح بودو هنوز هم هست.البته امروز هیچ کس برآن نیست که صرع از امور مذهبی نشات میگیرد؛لیکن باز هم چنین تلقی می شود که صرع با بیان مذهبی رابطه ی وسیعی دارد.پذیرش رسمی چنین احتمالی در عالم پزشکی نخستین بار در قرن نوزدهم روی داد.یکی از متون ارجمند روانپزشکی در اوایل قرن بیستم"دین ورزی مرضی"رااز ویژگی های مهم صرع میداند.این نکته با کیفیتی بهتر درآثارروانپزشکانه دیگر هم مطرح شد.با اذعان به اینکه پیوند دین و صرع در مجموع بسیار ضعیف است،برآن شدند که رابطه ی ویژه تری میان دین و صرع لوب گیجگاهی وجود دارد-نظری که اکنون رایج است.گرچه پذیرش آن نیاز به تامل بیشتری دارد.اوگاتا و میاکاوادر نمونه ای شامل234بیمار مبتلا به صرع لوب گیجگاهی و دستگاه کناری را بررسی کردند؛فقط سه موردگزارش کردند که حمله های صرع درآنها با محتوای مذهبی همراه بوده است.پیوند صرع و دین،اگرچه وقتی روی دهد بسیار در خور توجه است،در عمل دور از واقع به نظر می رسد.با این حال انتظار وجود چنین رابطه ای موجب پژوهش های بسیار مهمی شده است.آمارهای مذکور تا حدی معلوم می دارند که چرا در این کار از نمونه های بسیار کوچک بهره می گیرند.(ص85-86)

منبع:کتاب روانشناسی دین براساس رویکرد تجربی(برنارد اسپیلکا ترجمه دکترمحمد دهقانی).

قسمت جالب این مطلب این است که چرا باید از بیماری صرع به عنوان یک بیماری مقدس یاد شود و اینکه ازآنجایی که در متن گفته شده است در عمل دور از واقع بنظر می رسد اما چرا باز هم تاکید بر مقدس بودن آن داشته اندو چه پیوندی بین دین و بیماری صرع وجود خواهد داشت در صورتیکه علم بیماری صرع را ناشی از نقص در مغز میداند.

bbc:

وزارتخارجه آمریکا:ایران،چین و کره ی شمالی بارزترین ناقضان آزادی مذهب در جهان هستند.

مایک پومپئو،وزیر خارجه آمریکابه مناسبت روزآزادی مذهب در جهان بیانیه ای منتشر کرده و گفته است که"امروز بارزترین ناقصان آزادی مذهب در جهان دولت های چین،جمهوری اسلامی ایران و کره شمالی بر شدت عمل خود برای خاموش کردن صدای اعتراض ملت های خود افزوده اند."این بیانیه با اشاره ی تلویحی به رویکرد دولت چین نسبت به اقلیت مسلمانان ایغورآن کشور گفته است:"بخصوص چین می کوشدتا هر نوع ایمان و عقیده ای را که با عقاید ورویکرد حزب کمونیست انطباق ندارد از میان بردارد."آقای پومپئو با یادآوری اینکه ایالات متحده در سال1998 قانون بین المللی آزادی مذهب را تصویب کرد گفت که دولت آن کشور "اعتقاد دارند که یک فرد،بدون در نظر گرفتن دین و اعتقاداتش باید بتواند آزادانه بر اساس وجدان خویش زندگی کند و به همین دلیل نیز آزادی مذهب و سایر ابعاد کرامت انسانی به منزله ی اولویتی مهم در سیاست خارجی ایالات متحده بوده و همواره خواهد بود."

وزارت خارجه آمریکا نیز در توییتی حمایت از حق آزادی مذهبی را یک«ضرورت اخلاقی و امنیت ملی»خوانده است.همزمان وزارت خارجه آمریکا در توییتر خود نوشته است:"برخورداری ازآزادی عقیده و مذهب یک ضرورت اخلاقی و امنیت ملی است.هر کجا آزادی مذهبی وجود نداشته باشد ،تروریسم و خشونت رشد میکند و پا میگیرد.دفاع ما از پیروان مذاهب در خارج متضمین امنیت و شکوفایی آمریکاییان است."

در جمهوری اسلامی ایران،چهار مذهب به رسمیت شناخته شده و پیروان آنها از حقوق مشخصی برخوردارند.سایر مذاهب در این نظام رسمیت ندارد و پیروان برخی از مذاهب و اعتقادات از فشار و سرکوب یا تبعیض سازمان یافته علیه خود شکایت دارند.

اهمیت این مطلب در این خبرگزاری :تاکید وزارت خارجه آمریکا نسبت به اینکه حق آزادی مذهبی را یک ضرورت اخلاقی و امنیت ملی میدانند و اینکه اعتقاد دارند هر کجا آزادی مذهبی وجود نداشته باشد،تروریسم و خشونت رشد می کندو پا میگیرد که بنظر بنده مطلب بسیار مهم و جالبی است.

Euronews:

بر اساس این تحقیق اکثر افراد مسیحی در کشورهای اروپای غربی،خود را مقید به واجبات مذهبی نمی دانند با این حال بر هویت مسیحی خود اصرار می ورزند.

در نتایج منتشر شده 10نکته قابل توجه است.

1-سکولاریسم در اروپای غربی رو به گسترش است اما مردم این کشورها هنوز هویت دینی خود را حفظ کرده و خود را مسیحی می دانند.با اینکه تعداد زیادی از افراد در کشورهای اروپای غربی خود را مذهبی نمیدانند در جواب این سوال که«دین شما چیست؟»با وجود داشتن گزینه های متفاوت گزینه"مسیحی"را انتخاب کرده اند.

2-با اینکه تعداد زیادی در این منطقه خود را مسیحی میدانند اما به طور مرتب به کلیسا نمیروند.در تمام کشورهای اروپای غربی به جز ایتالیا،تعداد مسیحیانی که تنها چند بار در سال به کلیسا می روند در مقایسه با مسیحیانی که هر هفته یا هر ماه به کلیسا می روند بسیار بیشتر است.

3-مسیحیان کشورهای اروپای غربی شامل مسیحیان غیر مذهبی به قدرتی فوق بشری باور دارند.با این حال مسیحیان غیر مذهبی می گویندبه«خدایی که در انجیل توصیف شده است»اعتقادی ندارند.در مقابل،مسیحیانی که به طور مرتب در مراسم کلیسا حاضر می شوند،به«خدای انجیل»معتقدند.افرادی که به مذهب اعتقادی ندارندبه خدا،عرفان یا قدرتی بالاتر از قدرت بشر نیز اعتقادی ندارند.احتمال اینکه مسیحیان غیر مذهبی به مفاهیمی چون داشتن روح و وصل بودن به نیروی عرفانی جذب شوند بیش از افراد دین ناباور است.

4-اکثریت شهروندان کشورهای اروپای غربی می گویندحاضر به پذیرش مسلمانان به عنوان عضوی از خانواده یا در همسایگی شان هستند.با این حال شهروندان این کشورها مطمئن نیستند که آیا اسلام می تواند با ارزش ها یا فرهنگ های ملی شان سازگار باشد.اکثریت با اعمال محدودیت برای پوشش زنان مسلمان موافق هستند. علاوه بر این،شهروندان کشورهای اروپای غربی معتقدند که برای داشتن احساس تعلق و هویت ملی یا باید در این کشور متولد شده باشند و یا اجدادی اهل این کشورها داشته باشند.

5-احساسات منفی نسبت به مهاجران و اقلیت های مذهبی در افرادی که خود را مسیحی می دانند،مشهورتر است.مسیحیان به میزان بسیار بیشتری نسبت به افراد غیر مذهبی می گویند"اسلام اساسا با ارزش و فرهگ کشور ما ناسازگاراست."

6-علاوه بر هویت مذهبی،عواملی چون سطح تحصیلات،عقاید سیاسی و داشتن آشنایی شخصی با مسلمانان بر روی مواضع ضد مهاجرتی،ضد اقلیت مذهبی و میزان ملی گرایی افراد تاثیر می گذارد.احتمال عدم پذیرش مسلمانان یا یهودیان به عنوان عضوی از خانواده در میان شهروندان کشورهای اروپای غربی که دارای تحصیلات دانشگاهی هستند،بسیار کمتر است.

7-در اروپای امروز نگرش نسبت به یهودیان و نگرش نسبت به مسلمان با یکدیگر همبستگی دارند.گرچه بسیاری از مباحث مطرح در سطح جامعه مربوط به چند فرهنگی بودن بر اسلام و مسلمانان تمرکز دارد اما همان مواضع در مورد یهودیان نیز صدق میکند. آن دسته از افراد که حاضر به قبول کردن عضوی مسلمان در خانواده خود نیستند.همان احساس را نسبت به یهودیان دارند. این دسته از افراد معمولا دو تصور نسبت به مسلمانان  و یهودیان دارند؛«مسلمانان همیشه میخواهند احکام دین خود را به دیگران تحمیل کنند»و«یهودیان همیشه بدنبال منافع خود هستند و نه منافع کشوری که در آن زندگی میکنند».

8-اکثریت شهروندان کشورهای اروپای غربی با ازدواج همجنس گرایان و داشتن حق سقط جنین موافق هستند.اما احنمال داشتن چنین مواضعی برای مسیحیان کلیسارو کمتر است.با این حال در کشورهای بلژیک،دانمارک،فرانسه،سوئد،سوئیس و بریتانیا مسیحیان مذهبی با داشتن حق ازدواج برای همجنس گرایان و حق سقط جنین قانونی برای زنان موافق هستند.

9-دیدگاه غالب در اروپای غربی براین است که دین باید از سیاست جدا باشد.

10-در این تحقیق عقاید و رفتارهای مذهبی شهروندان کشورهای اروپای غربی با همتایان آمریکایی خود مقایسه شده است.میزان افرادی که در کشورهای اروپای غربی خود را معتقد به هیچ مذهبی نمی دانند با تعداد این افراد در آمریکا تقریبا برابر است.اما همتایان آمریکایی رفتارهای مذهبی بیشتری از خود نشان می دهند.با اینکه اعتقاد به سکولاریسم در دو سوی اقیانوس اطلس آشکار است اما احتمال اینکه شهروندان آمریکایی عبادت کنند و به خدا اعتقاد داشته باشند در مقایسه با همتایان اروپایی شان بیشتر است.همانطور که مسیحیان آمریکایی به مراتب مذهبی تر از مسیحیان اروپایی هستند.حتی می توان گفت آمریکایی هایی که خودرا مذهبی نمیدانند از مذهبیان اروپایی،اعتقادات مذهبی محکم تری دارند.

قسمت جالب برای من در این مطلب این است:با توجه به اینکه بسیار افرادی هستندبه یک دین چه مسیحیت ،چه یهودی ،اسلام و ...معتقدند اما چرا اعمال مذهبی دین خود را بجا نمی آورند و از ان سر باز میزنند اما با این وجود هم نمی توانند از آن دین دست بکشند .احتمالا بخاطر گرایش غریزی آدمی در مصائب و مشکلات به سمت خالقش و دریافت آرامش باشد که دست کشیدن از آن را برایشان دشوار میکند.

ایرنا:

روانشناسی دین یکی از شاخه های علم روانشناسی و ادیان با موضوع بررسی تاثیرات روانی دین در زندگی انسان است.روانشناسان دین افرادی هستند که تخصص های دیگر خود در زمینه های علوم انسانی را با دین یا نحوه ی وابستگی مردم به ایمان پیوند میزنندهر چند دین بیانگر و پاسخگوی نیازهای فردی،اجتماعی و فرهنگی است اما تحلیل روانشناختی از دین جدای ازبررسی دین درحوزه ی فرهنگ و جامعه صورت میگیرد.بعلاوه یک روانشناس حوزه ی دین بااصول و مبانی ادیان کاری ندارد و وارد مجادلات مربوط به عقل و ایمان و دعواهای کلامی یا اختلافات میان علم و دین نمیشود و نیز اصول دینی را مورد بررسی قرار نمیدهد بلکه رویکردی عمدتا علمی-تجربی دارد که به بررسی جوانب انسانی دین می پردازد ونه خود آن.در اینجا مقصوداز رویکرد تجربی در روانشناسی دین این است که با نگرش عینی و بی طرفانه به سراغ دین برویم و فارغ ازاینکه خود دیندار باشیم یا خیر،درباره دین وموارد روانشناختی آن از طریق مشاهده و آزمایش یا بررسی های میدانی وآماری دست به واکاوی و پژوهش بزنیم .

قسمت جالب در این مطلب برای من این است که حوزه ی یک روانشناس دین را در این مطلب مشخص کرده است که روانشناس دین به خود دین کاری ندارد بلکه رویکردی عمدتا علمی-تجربی است که به بررسی جوانب انسانی دین می پردازد.

 

ایسنا:

عمده تفاوت روانشناسی در حوزه ی دین و روانشناسی غربی و غیر دینی در خداباوری است،چرا که روانشناسی غربی با کنار نهادن خدا و علمی بررسی کردن علل روانی فرد یک تجویز علمی و تجربی در اختیار وی قرار می دهند،در حالی که درروانشناسی دینی اصولی که ارائه میشودبراساس مبانی دینی است که به فرد در راستای حل و اقدام پیشگیرانه تجویز میشود.آرامشی که انسان دربرابر معبود خود احساس میکندموجب رهنمون شدن وی به سوی او میشود که دراین میان تکیه به اصول دینی باعث ارتباط بیشتر فرد با خداوند میشود و هر اندازه این ارتباط با خداوند محکم تر باشد از ابتلای فرد به اختلال روانی و روحی کاسته میشود که این اصل در روانشناسی دینی ثابت شده است.

قسمت جالب این مطلب از نظر من این است که هر اندازه ارتباط انسان با خداوند و دینداری شخص بیشتر باشد فرد از ابتلای به اختلالات روانی و روحی مصون تر است که در این مطلب از اثبات این حقیقت صحبت شدهاست.

روانشناسی دین یا همان روانشناسی مذهب از شاخه های تحقیقات علمی است که به بررسی دین می پردازد.این علم به بررسی وضعیت های رولنشناسانه در جامعه ،وجدان گروهی و فردی که در ایجاد،توسعه،کارکرد و ازبین رفتن یک دین موثر است می پردازد.همچنین محتوای ساختار و جهت گیری این پدیده ها و جایگاه و نقششان در خود دین و زندگی خارج از دین موردعلاقه این علم است.کار اصلی روانشناسی دین تعریف و توضیح جامعه شناسانه-روانشناسانه از پدیده های دینی است.

دو جریان اصلی در روانشناسی دین -توصیفی و تبیینی،که اولی دین را با همدلی واز درون ترسیم می کند،ودومی نقادانه تر واز بیرون-تا امروز همچنان پابرجا مانده اند.اگر چه بعید نیست که نویسنده ای همزمان به هر دو جریان روی آورد،لیکن معمولا از این دو تنها یکی بشدت مورد تاکید قرار میگیرد.

مثلا فروید و رفتارگرایان تقریبا الگوهای کاملا تبیینی دین را به ما عرضه داشته اند،حال آنکه پیروان پدیدار شناسی تا حد امکان به توصیف خالص روی آورده اند.جیمز را میتوان نمونه ای از ترکیب هر دو جریان دانست،زیرا اگرچه او را معمولا به رویکرد توصیفی منتسب می دارند،در تاملات معروف او در باب مذهب یک جریان پنهان تبیینی هم وجود دارد.(ص60)

مکتب روسی(روسیه):در سراسر آثار مربوط به روانشناسی دین نیز تاکید بر یکی از این دو جریان دیده می شود.روشن ترین مثال در این مورد روانشناسی دین در روسیه است،که مدت ها هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ زبانی دچار انزوا بوده است.در سایه ی سیاست رسمی شوروی سابق که ترویج تفکر الحادی بود،روانشناسان دین در روسیه مدت ها وقت خود را صرف این کردند که توضیح دهند چرا شهروندان ایشان آنقدر سرسختانه مذهبی بودند؛نیز بدنبال راه هایی بودند که آنان را به جانب الحادگرایی ستیزه جویانه سوق دهند.برخی دیگر پیرو دیدگاه طبقاتی مارکس بودند که دین را دروغ میداند زیرا ادعاهای آن با تلقی ماتریالیستی از تاریخ در تضاد است،و چون دین به عنوان یک نیروی اجتماعی حافظ منافع طبقه ی حاکم است،در جامعه بی طبقه از بین خواهد رفت.پس از این منظر،کار روانشناسی دین پزوهشی درباره ی موقعیت های اجتماعی و روابط اقتصادی است،نه تجربه افراد.ترویج تفکر الحادی در وهله ی دوم و با این نظر همراه شد که ایوان پاولف،به رغم عقیده ی عام درباره ی این دانشمند مشهور،یک ملحد سازش ناپذیر است.اگرچه پاولف،که پسر یک کشیش ارتدکس روس بود،در پاسخ به پرسشنامه ی سی.ال.دروبریج(1932)،به راستی وجود قلمرو روحی و نیز بقای نفس را پس از مرگ انکار کرد،همو به زبان انگلیسی نوشت:«پاسخ های من اصلا به معنی این نیست که نظرم درباره ی دین منفی است.بلکه برعکس،بی اعتقادی خود را نه موجب امتیازم بر مومنان ،بلکه در قیاس باآنان نقصانی برای خود میبینم...عمیقا معتقدم که احساس و تمایل دینی،دست کم برای اکثر انسانها،ضرورتی حیاتی است».فروپاشی اتحاد شوروی در1991و به همراه آن الغای موسسه ی الحادگرایی علمی متعلق به کمیته ی مرکزی حزب کمونیست روانشناسان دین را در روسیه آزاد نهاده است تا به دیگاه باز پاولف بگروند.تجدید چاپ ترجمه ی روسی 1910از انواع تجربه دینی جیمز در 1992نشان دهنده ی پیشرفت در این جهت است.(ص61)

مکتب انگلیسی-آمریکایی:رویکرد تجربی و حتی آزمایشگاهی به دین و نگاه توصیفی در مطالعات دینی،مهم ترین ویژگی این مکتب است.در این مکتب بیشتر بر فرد وتاثیر دین بر روان او تاکید میشد.بعلاوه این مکتب بیش از آنکه به مشاهده و آزمایش استوار باشد بر تامل و خوداندیشی تکیه داشت.گالتوندانشمند انگلیسی ،بنیان گذار روانشناسی تفاوت های فردی است و نخستین کسی است که از روش آماری همبستگی در این زمینه استفاده کرد.استنلی هال از بنیانگذاران روانشناسی دین در آمریکا است.وی برای این منظور دانشکده ی روانشناسی دین در دانشگاه کلارک را تاسیس کرد.جیمز لوبا و ادوین استاربوک نیز از شاگردان برجسته ی هال هستند که به مطالعه ی تجربه هایی چون ایمان آوری،دعا و حالات عرفانی با کاربرد روش های پرسشنامه ،مصاحبه ی شخصی ،زندگینامه های خودنوشت و دیگر روش های تجربی که قابل تجزیه و تحلیل ،رده بندی و سنجش آماری اند ،تاکید داشتند.(ص63)

مکتب آلمانی:در حالی که در آمریکا،عمدتا روانشناسان ،روانشناسی دین را پیشرفت دادند،در آلمان،این رشته بیشتر زمینه ی کار و در قلمرو بحث فیلسوفان و عالمان الهیات بود.در آلمان ویلهلم وونت،مکتب دیگری از روانشناسی دین را بنیاد نهاد که مبتنی بود بر مشاهده و ملاحظه ی رفتار و عقاید دینی اقوام و گروه ها و نه لزوما افراد.در اتریش زیگموند فروید به تحلیل و تبیین دین از دیدگاه روانکاوانه پرداخت.برای مثال در آثار شلایر ماخر،دیدگاه روانشناختی در مقایسه با موضع الهیاتی،در درجه ی دوم اهمیت داشت.ویلهلم وونت،فروید ،یونگ و اریکسون از دانشمندان این مکتب هستند.

یونگ و روانشناسی دین:کارل گوستاو یونگ روانسناس سوئیسی و پایه گذار روانشناسی تحلیلی،که تحقیقات گسترده ای در حوزه ی دین شناسی انجام داده است.او برخلاف برخی  از روانشناسان که منشاء دین را امور غیر معرفتی مانند عقده های روانی،ترس یا فقر میدانسنتد ،با طرح نظریه های کهن الگوهای ناهشیار جمعی،سعی کرد راهی نوین در معرفت بشری به سوی دین و دینداری ارائه کند.

فروید و روانشناسی دین:زیگموند فروید،درششم ماه می سال 1856م.در فرایگبورگ در موراویا زاده شد.پدرش،یعقوب فروید تاجر پشم و شخصی یهودی بود که البته به آموزه های دین یهود،التزام چندانی نداشت.مادرش نیز فردی مذهبی نبود.در این فضا،فروید به طور رسمی به بی دینی و الحاد روی آورد.او دین را در زندگی آدمیان ،امری زائد و برخاسته از ذهن کودکانه بشر میدانست و می گفت:سرانجام با رشد علمی انسان،بندهای توهم از پایش باز میشود و خورشید علم همچون فروریزی هیئت بطلیموس،لایه های تار دین را از اندرون روان آدمی برون خواهد راند.روش پژوهشی او،روان تحلیل گری،یعنی کاوش در لایه های پنهان روان یا ناخودآگاه بود.

مکتب فرانسوی:عمده مساعدت دانشمندان فرانسوی در زمینه ی روانشناسی دین،آثاری است که در حیطه ی روانشناسی مرضی عرضه کرده اند،اگرچه علاقه به بحث درباره ی ارتباط بیماری روانی با دینداری،در دو مکتب دیگر نیز وجود داشته است ،اما در فرانسه،برخی از بزرگترین آسیب شناسان قرن نوزدهم،توجه مستمری به این امر نشان داده اند.ژان مارتین شارکو،تئودور،فلورنو،ژرژبرژه وژان پیاژه از پیروان این مکتب به شمار می روند.در مکتب فرانسوی بیشتر به آسیب شناسی دین،یعنی بررسی تاثیرات منفی آن بر سلامت روان افراد،گرایش داشت.

پس از این دوره(مکتب فرانسوی)با پیدایش مکتب رفتار نگری (دهه 1930تا1960)در روانشناسی ،عملا روانشناسی دین در انزوا قرارگرفت و با افول مواجه گردید.زیرا تحقیق در مسائل دینی با روش تنگ نظرانه و محدود رفتارنگری بندرت میسر می شد. اما بااز بین رفتن رفتارنگری ،دوباره روانشناسی دین مورد توجه جدی رولنشناسان و دین پژوهان قرار گرفت و هم اکنون یکی از رشته های مورد توجه در دانشگاه های روانشناسی دنیا می باشد.

منبع:کتاب روانشناسی دین دیووید ولف/مترجم:دکتر محمد دهقانی/انتشارات رشد1386 و برخی مقالات دیگر.